شاه نعمتالله ولی:چشم ما روشن به نور او بود این چنین چشم خوشی نیکو بود
❈۱❈
چشم ما روشن به نور او بود
این چنین چشم خوشی نیکو بود
روبروی خویش بنشیند چو ماه
آئینه گر ساده و یکرو بود
❈۲❈
دل به دریا رفت و ماه در پیش
حال دریا عاقبت تا چو شود
عشق سرمست او مینوشد مدام
عقل مخمور و بگفت و گو بود
❈۳❈
هر که باشد بندهٔ سلطان ما
بر در او پادشه انجو بود
از ازل یاری که دارد دولتی
تا ابد دایم به جست و جو بود
❈۴❈
نعمتالله میر سرمستان ما است
میر میران نزد او میرو بود
کامنت ها