شاه نعمتالله ولی:بندهٔ ساقی ما شو تا شوی سلطان ما جان فدا کن تا شوی جانان ما ای جان ما
❈۱❈
بندهٔ ساقی ما شو تا شوی سلطان ما
جان فدا کن تا شوی جانان ما ای جان ما
چشم صورت بین ببند و دیدهٔ معنی گشا
تا ببینی بر سریر ملک دل سلطان ما
❈۲❈
گر گدای عشق باشی پادشاه عالمی
حکم تو گردد روان گر می بری فرمان ما
از نم چشم و غم دل نُقل و باده می خوریم
الصلا گر عاشقی نزلی بخور از خوان ما
❈۳❈
حال ما پیدا شود بر ساکنان صومعه
گر جمال خود نماید شاهد پنهان ما
همدم جامیم ساقی را حریف سرخوشیم
ذوق اگر داری طلب کن خدمت رندان ما
❈۴❈
مجلس عشقست و سید عاشق و معشوق او
این چنین بزمی بیابی گر شوی مهمان ما
کامنت ها