گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شاه نعمت‌الله ولی:عهد با زلف تو بستیم خدا می داند سر موئی نشکستیم خدا می داند

❈۱❈
عهد با زلف تو بستیم خدا می داند سر موئی نشکستیم خدا می داند
با خیال تو نشستیم به هر حال که بود نزد غیری ننشستیم خدا می داند
❈۲❈
هر خیالی که گشادیم به رویش دیده در زمان نقش نو بستیم خدا می داند
سر ما از نظر اهل نظر پنهان نیست در همه حال که هستیم خدا می داند
❈۳❈
در دل ما نتوان یافت هوای دگری جز خدا را نپرستیم خدا می داند
گر همه خلق جهان مستی ما دانستند گو بدانند که مستیم خدا می داند
❈۴❈
درخرابات مغان سید سرمستانیم تو چه دانی ز چه دستیم خدا می داند

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۵۹۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سلامان
2019-07-29T15:40:03
در بیت سوم، کلمه "نو" بایستی به "تو" تغییر کند.هر خیالی که گشادیم به رویش دیدهدر زمان نقش تو بستیم خدا می داند
آمین
2020-09-04T13:09:22
عال بود
آمین
2020-09-04T12:47:37
خیلی شعر خوبیه.
کسرا
2017-06-05T21:41:36
خیلی زیباست
بیگانه
2018-09-07T01:02:47
به به... بسیار ناب و زیبا...
ابوتراب. عبودی
2023-09-25T19:00:53.0677237
با سلام و عرص ادب محضر استادان عزیز و فرهیخته   صنما دل به  تو بستیم خدا می داند از می عشق تو مستیم خدا می داند تا که بر مسند دل عشق تو را بنشاندیم چشم سر بـر همه بستیم خدا می داند دل به سودای تو دادیم هم از روز نخست عهـدو پیمان نشکستیم خــدا می داند تا که دل را به سر زلف تو دادیم گره ما ز هـر غیر گسستیم خـدا می داند بوی پیراهنت ای گل همه جا پیچیده سر راه تو چو یعقوب نشستیم خدا می داند دوش می گفت(عبودی)به عزیزان اینسان جان نثاران تـــــو هستیم خــــدا می داند   با احترام،دیوان ابوتراب عبودی،چاپ دوم