گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شاه نعمت‌الله ولی:مرا حالی است با جانان که جانم درنمی‌گنجد چه سودایی‌ست عشق او که در هر سر نمی‌گنجد

❈۱❈
مرا حالی است با جانان که جانم درنمی‌گنجد چه سودایی‌ست عشق او که در هر سر نمی‌گنجد
خرابات است و ما سرمست و ساقی جام می بر دست در این خلوت‌سرای دل به جز دلبر نمی‌گنجد
❈۲❈
چو غوغایی‌ست دردا و که در هر دل نمی‌باشد چه سودایی‌ست عشق او که در هر سر نمی‌گنجد
دلم عود است و آتش عشق و سینه مجمر سوزان ز شوق سوختن عودم در این مجمر نمی‌گنجد
چه حرف است اینکه می‌خوانم که در کاغذ نمی‌یابم
چه علم است اینکه می‌دانم که در دفتر نمی‌گنجد
❈۳❈
برو ای عقل سرگردان گران‌جانی مکن با ما سبک‌روحان همه جمع و گران‌جان درنمی‌گنجد
ندیم مجلس شاهم حریف نعمت اللهم لب ساغر همی‌بوسم سخن دیگر نمی‌گنجد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۶۰۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمد
2020-04-06T22:01:39
بسیار زیبابیت سوم مصرع اول چه غوغاییست درد او که در هردل نمی باشد (فاصله بین درد او جهت خوانش صحیح)لطفا اصلاح گردد.