شاه نعمتالله ولی:صاحبنظری کو که جهان درنظر آرد یا محرم رازی که ز عقبی خبر آرد
❈۱❈
صاحبنظری کو که جهان درنظر آرد
یا محرم رازی که ز عقبی خبر آرد
زنهار مزن تیر ستم بر دل درویش
کان تیر ستم تیغ و سنان بر جگر آرد
❈۲❈
نیکو نبود تخم بدی کاشتن آری
گر تخم بدی کاری آن تخم برآرد
از سنگدلی سنگ منه بر ره مردم
کو کوه عذابی به عوض در گذر آرد
❈۳❈
چوبی که زنی بر کف پائی به تظلم
بی شک و یقین دردسری را به سر آرد
بیداد مکن جان برادر به حقیقت
بیداد پدر زحمت آن بر پسر آرد
❈۴❈
گربندهٔ سید شوی و تابع جدش
از ابر وجودت مه تابنده برآرد
کامنت ها