گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شاه نعمت‌الله ولی:نوری است که وصفش به ستاره نتوان کرد او را نتوان دید و نظاره نتوان کرد

❈۱❈
نوری است که وصفش به ستاره نتوان کرد او را نتوان دید و نظاره نتوان کرد
با عشق در افتادم و تقدیر چنین بود تدبیر نمی دانم و چاره نتوان کرد
❈۲❈
سریست در این سینه که با کس نتوان گفت نامش نتوان برد و اشاره نتوان کرد
بزمیست ملوکانه و رندان همه سرمست از ما و چنین بزم کناره نتوان کرد
❈۳❈
نقشش نه نگاریست که بر دست توان بست او را به سر دست سواره نتوان کرد
ای دوست غنیمت شمر این عمر عزیزت آری طمع عمر دوباره نتوان کرد
❈۴❈
سید دهدم هر نفسی خلعت خاصی الطاف خداوند شماره نتوان کرد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۶۴۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها