شاه نعمتالله ولی:با چنین درد دلی میل دوا نتوان کرد حاصل عمر عزیز است رها نتوان کرد
❈۱❈
با چنین درد دلی میل دوا نتوان کرد
حاصل عمر عزیز است رها نتوان کرد
چشم ما روشنی از نور جمالش دارد
یک دمی نور وی از دیده جدا نتوان کرد
❈۲❈
سود و سرمایه همه در سر کارش کردیم
هیچ سودا به از این درد و سرا نتوان کرد
برو از خویش فنا شو به خدا باقی باش
بی فنا پادشهی ملک بقا نتوان کرد
❈۳❈
ما حبابیم زده خیمه ای از باد بر آب
بی تکلف به از این نسبت ما نتوان کرد
بینوایان ز در شاه نوا می یابند
گر گدا گریه کند منع گدا نتوان کرد
❈۴❈
سیدم اهل صواب است خطائی نکند
توبه گر هست چه گویم که خطا نتوان کرد
کامنت ها