شاه نعمتالله ولی:حسن او بر چشم ما پیدا که کرد در سر ما این چنین سودا که کرد
❈۱❈
حسن او بر چشم ما پیدا که کرد
در سر ما این چنین سودا که کرد
خانهٔ دل مدتی تاریک بود
این زمان روشنتر از صحرا که کرد
❈۲❈
این عجب بین قطره ای دریا شده
غیر ما قطره دگر دریا که کرد
گر نه عشقش عیسی وقت من است
چشم نابینای ما بینا که کرد
❈۳❈
ساقی سرمست ما را جام داد
این چنین ما را جز او سودا که کرد
راز مستان پیش هشیاران که گفت
سر ما با زاهدان پیدا که کرد
❈۴❈
نعمت الله داد ما را بوسه ای
غیر او انعام خود با ما که کرد
کامنت ها