شاه نعمتالله ولی:نور روی او به چشم ما نمود هر چه ما دیدیم غیر او نبود
❈۱❈
نور روی او به چشم ما نمود
هر چه ما دیدیم غیر او نبود
گفتگوی ما خیالی بیش نیست
خود سخن فرمود و هم او خود شنود
❈۲❈
در حجاب عالمی درمانده ای
آن چنان گیرش که عالم خود نبود
جود او داده به این و آن وجود
ورنه بی جودش ندارد کس وجود
❈۳❈
بر در میخانه مست افتاده ام
سر به پای خم نهاده در سجود
آتش عشقش دلم در بر بسوخت
عالمی خوشبو شده زین بوی عود
❈۴❈
گر در غیری به ما دربسته شد
نعمت الله خوش دری بر ما گشود
کامنت ها