شاه نعمتالله ولی:به سر عاشقان که عین وجود در دو عالم جز او نبود وجود
❈۱❈
به سر عاشقان که عین وجود
در دو عالم جز او نبود وجود
آن یکی در دو کون پیدا شد
این دوئی زان سبب نمود وجود
❈۲❈
آینه چون وجود از آن رو یافت
لاجرم روی او در او بنمود
سایه بی آفتاب کی باشد
خلق بی حق کجا بود موجود
❈۳❈
نشنیدم ندیده ام هرگز
دل بی درد و آتش بی دود
بلبل مست گلشن عشقم
جانم از ناله یک دمی نغنود
❈۴❈
ظاهرم جام و باطنم باده
اولم خیر و عاقبت محمود
توبه از می چرا کنم نکنم
پیر من این سخن کجا فرمود
❈۵❈
نعمت الله و زاهدی حاشا
این حکایت که گفت یا که شنود
کامنت ها