شاه نعمتالله ولی:به علی رغم عدو باز زدم جامی چند توبه بشکستم و وارستم از این خامی چند
❈۱❈
به علی رغم عدو باز زدم جامی چند
توبه بشکستم و وارستم از این خامی چند
منم و رندی و خاصان سراپردهٔ عشق
فارغ از سرزنش عام کالانعامی چند
❈۲❈
فرصت از دست مده زلف نگاری به کف آر
می خور و وقت غنیمت شمر ایامی چند
کنج میخانه مرا خلوت خاص است مدام
زاهد و گوشهٔ محراب و دو سه عامی چند
❈۳❈
نوبهار است و گل اروجه میت نیست بیا
برو از پیر خرابات بکن وامی چند
در مغان از لب جام و لب یار ای ساقی
به مراد دل خود یافته ام کامی چند
❈۴❈
سید ار راه روی ، جز ره میخانه مرو
بشنو از من که در این راه زدم گامی چند
کامنت ها