شاه نعمتالله ولی:مدتی گشتیم گرد بحر و بر غیر نور او نیامد در نظر
❈۱❈
مدتی گشتیم گرد بحر و بر
غیر نور او نیامد در نظر
صورت و معنی عالم را ببین
گنج و گنجینه به همدیگر نگر
❈۲❈
گر بقا خواهی که یابی همچو ما
در خرابات فنا می بر به سر
صد هزار ار رو نماید آن یکیست
آن یکی در هر یکی خوش می شمر
❈۳❈
در دو صورت در حقیقت رو نمود
خاتم و خلخال باشد هر دو زر
عقل دیگر عشق دیگر در ظهور
رند دیگر باشد و زاهد دگر
❈۴❈
نعمت الله جمله اسما خواند و گفت
یک مسمی اسم او بی حد و مر
کامنت ها