شاه نعمتالله ولی:دل فدا کرده ایم و جان بر سر خانمان باخته جهان بر سر
❈۱❈
دل فدا کرده ایم و جان بر سر
خانمان باخته جهان بر سر
حاجیان گر به پا به مکه روند
خوش رواننند عاشقان بر سر
❈۲❈
دامنش را اگر به دست آریم
سر به پایش نهیم و جان بر سر
بس که سودای زلف او پختیم
دیگ سودا رود روان بر سر
❈۳❈
خاک پایش که تاج فرق من است
می نهم همچو سروران بر سر
خم می خوش خوشی به جوش آمد
رفت مستانه این زمان بر سر
❈۴❈
بت پرست ار ببیند این بت من
سر ببازد روان بتان بر سر
خوش میانی گرفته ام به کنار
تا چه آید از این میان بر سر
❈۵❈
نعمت الله جان به جانان داد
دل و دین نیز این و آن بر سر
کامنت ها