شاه نعمتالله ولی:بی رخ جانان به گلزارم چه کار بی هوای او به بازارم چه کار
❈۱❈
بی رخ جانان به گلزارم چه کار
بی هوای او به بازارم چه کار
گر نه کار و بار عشق او بود
با سر و سودای هر کارم چه کار
❈۲❈
گر نباشد عکس او در جام می
با شراب عشق خمارم چه کار
دل به یمن عشق او شد تندرست
با صدای عقل بیمارم چه کار
❈۳❈
جان من گر نه به کام او بود
با مراد جان افکارم چه کار
من انالحق گفته ام در عشق او
ورنه چون منصور بر دارم چه کار
❈۴❈
ورنه با گفتار بسیارم چه کار
گفته های نعمت الله قول اوست
کامنت ها