شاه نعمتالله ولی:زر یکی و تنگهٔ زر بی شمار آن یکی در هر یکی خوش می شمار
❈۱❈
زر یکی و تنگهٔ زر بی شمار
آن یکی در هر یکی خوش می شمار
در حقیقت زر یکی صورت بسی
یک بود معنی به صورت صدهزار
❈۲❈
تشنهٔ آب حیات ما بنوش
ساغر و می را به یکدیگر بدار
چشم عالم روشن است از نور او
خوش خیالت نقش بسته بر نگار
❈۳❈
هر چه باشد هست با من در میان
تا میان او گرفتم در کنار
عشق می بیند یکی و عقل دو
عاشقان مستند و عاقل در خمار
❈۴❈
نعمت الله در همه عالم یکی است
گاه پنهان است و گاهی آشکار
کامنت ها