شاه نعمتالله ولی:خاطرم می کشد سوی شیراز مرغ جان باز می کند پرواز
❈۱❈
خاطرم می کشد سوی شیراز
مرغ جان باز می کند پرواز
رند مستم به دست جام شراب
کرده ام باز بیخودی آغاز
❈۲❈
جام و می لب نهاده اند به لب
نی و نائی به همدگر دمساز
در گلستان عشق سرمستان
بلبلانند جمله خوش آواز
❈۳❈
سر ساقی و حال میخانه
بشنو از من ز دل بسوز و نیاز
عارفانه در آ به خلوت عشق
عاشقانه به عشق او می ناز
❈۴❈
نور سید ز نعمت الله جو
راز محمود بازجو ز ایاز
کامنت ها