شاه نعمتالله ولی:بیا و پردهٔ هستی برانداز به خاک نیستی خود را درانداز
❈۱❈
بیا و پردهٔ هستی برانداز
به خاک نیستی خود را درانداز
برانداز این بنای خودپرستی
ز نو طرحی و فرشی دیگر انداز
❈۲❈
سرای عقل ، بنیادی ندارد
خرابش ساز و بنیادش برانداز
سر زلف بتی رعنا به دست آر
چو سرمستان به پای او سرانداز
❈۳❈
چو عشقش مجمری بر آتش انداز
تو عود جان روان در مجمر انداز
خراباتست و رندان لاابالی
بیا ساقی و می در ساغر انداز
❈۴❈
اگر خواهی که یابی ذوق سید
نظر بر معنی صورتگر انداز
کامنت ها