گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شاه نعمت‌الله ولی:رنج عشقی کشیده ام که مپرس دُرد دردی چشیده ام که مپرس

❈۱❈
رنج عشقی کشیده ام که مپرس دُرد دردی چشیده ام که مپرس
در طریقی که نیست پایانش بر و بحری بریده ام که مپرس
❈۲❈
دیده ام صورتی که دیده ندید معنئی را شنیده ام که مپرس
گفته ام نکته ای تو را که مگو خط به حرفی کشیده ام که مپرس
❈۳❈
بلبل مست گلشن عشقم ز آشیانی پریده ام که مپرس
عاشق و رند و لاابالی وار ازجهانی رسیده ام که مپرس
❈۴❈
بندهٔ وا فروختم به بها سیدی را خریده ایم که مپرس

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۹۲۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

تماشاگه راز
2019-04-09T15:10:36
درد عشقی کشیده‌ام که مپرسزهر هجری چشیده‌ام که مپرسگشته‌ام در جهان و آخر کاردلبری برگزیده‌ام که مپرسآن چنان در هوای خاک درشمی‌رود آب دیده‌ام که مپرسمن به گوش خود از دهانش دوشسخنانی شنیده‌ام که مپرسسوی من لب چه می‌گزی که مگویلب لعلی گزیده‌ام که مپرسبی تو در کلبه گدایی خویشرنج‌هایی کشیده‌ام که مپرسهمچو حافظ غریب در ره عشقبه مقامی رسیده‌ام که مپرس.این غزل حافظ احتمالاً کنایه ایست به صوفی مشهور شاه نعمت الله ولی.این صوفی پرآوازه درغزلی شروع به تعریف وتمجید ازخود کرده وادّعانموده که درسیرو سلوک به مقاماتی رسیده است!احتمالاً حافظ تحت تاثیراین غزل قرارگرفته وبه منظوربه رُخ کشیدن ِ قدرت عشق ونشان دادن مناظرزیبا وخیال انگیزطریق عشق، تصمیم به خَلق این اثرزیبا (درپاسخ به صوفی شهر) گرفته است.