شاه نعمتالله ولی:گرم و سردی چشیدهام که مپرس هم به مردی رسیدهام که مپرس
❈۱❈
گرم و سردی چشیدهام که مپرس
هم به مردی رسیدهام که مپرس
اینچنین جام می که مینوشی
دُرد دردی چشیدهام که مپرس
❈۲❈
اینچنین مست و لاابالیوار
از جهانی رسیدهام که مپرس
سختی گفتم از زبان حبیب
هم به گوشی شنیدهام که مپرس
❈۳❈
گل این گلستان سلطانی
هم به دستی بچیدهام که مپرس
گوهری را فروختم به بها
جوهری را خریدهام که مپرس
❈۴❈
در همه روی روشن سید
آفتابی بدیدهام که مپرس
کامنت ها