شاه نعمتالله ولی:خم می در جوش و رندان درخروش گر تو رندی جرعه ای زین می بنوش
❈۱❈
خم می در جوش و رندان درخروش
گر تو رندی جرعه ای زین می بنوش
دل به ساقی ده که تا یابی حیات
جان فدا کن در هوای می فروش
❈۲❈
گوهر در یتیم از ما بجو
تا شوی چون حیدری حلقه به گوش
هر که یک جرعه بنوشد زین شراب
تا قیامت او کجا آید به هوش
❈۳❈
گر سخن از عشق می گوئی بگو
ور حدیث از عقل می پرسی خموش
مجلس عشق است سرمستان رند
می کشندم چون سبو رندان به دوش
❈۴❈
پیرهن از یوسف مصری بنه
خلعتی از خرقهٔ سید بپوش
کامنت ها