شاه نعمتالله ولی:دیده ندیده هرگز نقش خیال غیرش در خلوت دل ما نبود مجال غیرش
❈۱❈
دیده ندیده هرگز نقش خیال غیرش
در خلوت دل ما نبود مجال غیرش
ما را چو التفاتی بر حال خود نباشد
کی التفات باشد ما را به حال غیرش
❈۲❈
نوشیم دُرد دردش شادی روی رندان
ما را چه کار آید آب زلال غیرش
نور جمال جانان دیده به نور او دید
در چشم ما نیاید حسن جمال غیرش
❈۳❈
در آینه نظر کن تمثال خویش بنگر
زنهار تا نگوئی آنکه مثال غیرش
نقشیست یا خیالی آن نقش ما نبینیم
در خواب اگر نماند نقش خیال غیرش
❈۴❈
از آفتاب حسنش هر ذره ماهروئی
آخر چه نقش بندد شکل هلال غیرش
گر عمر لایزالی خواهی چو ما بیابی
از خویشتن فنا شو هم از زوال غیرش
❈۵❈
غیرت نمی گذارد تا غیر او درآید
بی وصل او نخواهد سید وصال غیرش
کامنت ها