شاه نعمتالله ولی:غلغلهٔ عاشقان مجلس کوی غمش سلسلهٔ اهل دل حلقهٔ موی غمش
❈۱❈
غلغلهٔ عاشقان مجلس کوی غمش
سلسلهٔ اهل دل حلقهٔ موی غمش
در خم چوگان غم دل شده غلطان به سر
شادی آن سر که او گردد و کوی غمش
❈۲❈
این دل مسکین من خرم و دلشاد شد
تا به مشامم رسید شمهٔ بوی غمش
مست می غم شدم شادی مستان غم
میل ندارم به هیچ جز که به سوی غمش
❈۳❈
گفت من و گوی او راحت قلب حزین
جست دل و جوی جان دیدن روی غمش
بی سر و بی پا منم همدم رندان غم
سرخوشم و می روم بر سر کوی غمش
❈۴❈
درد غم و درد او آمده درمان ما
سید ما شد به جان بندهٔ خوی غمش
کامنت ها