شاه نعمتالله ولی:دُرد دردش دردخواری بایدش دردمندی بردباری بایدش
❈۱❈
دُرد دردش دردخواری بایدش
دردمندی بردباری بایدش
گر بنالد بلبلی عیبش مکن
عاشق است و گلعذاری بایدش
❈۲❈
دل به دلبر جان به جانان می دهد
هر که او وصل نگاری بایدش
رند سرمستی که می نوشد مدام
خوش حریفی و کناری بایدش
❈۳❈
در چنین میدان که ما گوئی زدیم
پادشاهی شهسواری بایدش
دل بود آئینه او آئینه دار
آینه آئینه داری بایدش
❈۴❈
یار یاران ترک اغیاران کند
گرچه سید یار غاری بایدش
کامنت ها