شاه نعمتالله ولی:وقت آن آمد که ما را باز بنوازی به لطف یک زمانی از کرم با ما بپردازی به لطف
❈۱❈
وقت آن آمد که ما را باز بنوازی به لطف
یک زمانی از کرم با ما بپردازی به لطف
حال ما گرچه خرابست ، از کرم معمور ساز
خوش بود گر ساز ما را باز بنوازی به لطف
❈۲❈
گر چه بر خاک درم انداختی ای نور چشم
چشم آن دارم که از چشمم نیندازی به لطف
آفتاب عالمی و عالمی در سایه ات
لطف فرمائی و کار عالمی سازی به لطف
❈۳❈
عشقبازی می کنی با ما ولی پنهان ز ما
این لطیفه گر که با ما عشق می بازی به لطف
کامنت ها