شاه نعمتالله ولی:ای گشته خجل از گل روی تو شقایق حیران شده در نرگس مست تو خلایق
❈۱❈
ای گشته خجل از گل روی تو شقایق
حیران شده در نرگس مست تو خلایق
بسیار بگشتیم به هر باغ و ندیدیم
سروی چو قدت رسته در طرف حدائق
❈۲❈
اکنون که چمن رونق گلزار جنان شد
رو بادهٔ گلگون طلب و یار موافق
از دامن خود دست مدار ای دل شیدا
باشد که میسر شودت کشف حقایق
❈۳❈
رندی که نهد پا به ره کعبهٔ مقصود
واجب بود اول قدمش ترک علایق
اسرار مرا زاهد مخمور چه داند
دُردی کش میخانه کند حل دقایق
❈۴❈
سید سر خود گیر که در عالم وحدت
مجنون همه لیلی شد و عذرا همه وامق
کامنت ها