شاه نعمتالله ولی:ای نهان کرده در آن تنگ شکربار نمک بسته ای پستهٔ خندان و در آن بار نمک
❈۱❈
ای نهان کرده در آن تنگ شکربار نمک
بسته ای پستهٔ خندان و در آن بار نمک
شوری از عشق تو در چار سوی جان افتاد
به از این کس نبرد بر سر بازار نمک
❈۲❈
ما ز شورابهٔ دیده نمکی آوردیم
پیش همچو تو عزیزی نبود خار نمک
از نمکدان دهانت سخنی می گویم
می کشم خوان کرم می کنم ایثار نمک
❈۳❈
سخن من نمکین است برت می آرم
می برم زیره به کرمان به نمکسار نمک
می خرامی و نمک از تو فرو می ریزد
قدمی نه که خرم از تو به خروار نمک
❈۴❈
نمکی ریخته ای بر دل ریش سید
گرچه دل سوزدش اما کشد آزار نمک
کامنت ها