شاه نعمتالله ولی:ای دهنت وهم میانت خیال کار دل از هر دو خیال محال
❈۱❈
ای دهنت وهم میانت خیال
کار دل از هر دو خیال محال
لب به لبم نه که به جان تشنه ام
ای لب تو چشمهٔ آب زلال
❈۲❈
مصحف روی تو چو یوسف بدید
خواند ز بر آیت حسن و جمال
آینه با روی تو یک رو شده
نور تو بنموده در او این مثال
❈۳❈
پرتو روی تو چو بر مه فتاد
چون خم ابروی تو مه شد هلال
در همه احوال ببین روشن است
از نظرت دیدهٔ اهل کمال
❈۴❈
سید ما بود پس از قرن چند
باز شنیدست که شد مست حال
کامنت ها