شاه نعمتالله ولی:الف و میم و معرفت گفتیم گوهر معرفت نکو سفتیم
❈۱❈
الف و میم و معرفت گفتیم
گوهر معرفت نکو سفتیم
ساقی ما عنایتی فرمود
می خمخانه را به ما پیمود
❈۲❈
آنکه هم ناظر است و هم منظور
نور چشم است و از نظر منظور
در همه آینه نموده جمال
آینه روشنست خوش به کمال
❈۳❈
هستی و هر چه هست بی او نیست
ور تو گوئی که هست نیکو نیست
به تعیُن یکی هزار نمود
بی تعین یکی تواند بود
❈۴❈
به وجودند این و آن موجود
بی وجود ای عزیز نتوان بود
هر چه موجود بود از اشیا
همه باشند مظهر اسما
❈۵❈
از مسمی تو اسم را می جو
موج و دریا به عین ما می جو
اسم و عین است و روح و جسم چهار
ظل یک ذات باشد آن ناچار
❈۶❈
اسم اعظم طلب کن از کامل
زان که کامل بود بدان واصل
کامنت ها