شاه نعمتالله ولی:عاشق سرمست با جانانه ای همنشین بودند در یک خانه ای
❈۱❈
عاشق سرمست با جانانه ای
همنشین بودند در یک خانه ای
نازکی باریک بینی خوش لقا
حلقه ای زد بر در خلوتسرا
❈۲❈
گفت عاشق کیست بر در وقت شام
گفت هستم بنده باریکک به نام
گفت اگر موئی نگنجی در میان
جان و جانانست و جانانست و جان
❈۳❈
او نمی گنجد که می گوئیم او
او نمی گنجد چه جای ما و تو
کامنت ها