گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شاه نعمت‌الله ولی:آن کیست که سر مست به بازار بر آمد آن جان جهان است

❈۱❈
آن کیست که سر مست به بازار بر آمد آن جان جهان است
صد بار فرو رفت و دگر بار بر آمد تا هست چنان است
❈۲❈
خورشید در آئینهٔ مه کرد نگاهی آن نور پدید است
در دور قمر آن مه انوار بر‌آمد بنگر که عیان است
❈۳❈
سردار شد و هم سر و دستار بینداخت در پای حریفان
رندی که چو منصور بر این دار بر‌آمد سردار جهان است
❈۴❈
در کوی خرابات مغان خوش گذری کرد آن شاهد سرمست
فریاد ز خمخانه و خمار بر‌آمد کاین کوی مغان است
❈۵❈
در آینه بنمود جمال و چه جمالی دیدیم به دیده
از بتکده‌ای آن بت عیار بر‌آمد جانم نگران است
❈۶❈
عالم همه مستند ز یک خم شرابی ما نیز چنانیم
اندک نشد آن باده و بسیار برآمد ساقیش فلان است
❈۷❈
این گفتهٔ مستانهٔ سید چو شنیدی از ذوق بخوانش
نقدی است که از مخزن اسرار برآمد آن گنج روان است

فایل صوتی متفرقات و من کلامه

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

بهارک
2014-12-04T13:39:10
ناگه بت من مست به بازار برآمدشور از سر بازار به یکبار برآمد......"فخرالدین عراقی"
ناشناس
2012-09-27T10:32:50
عالم همه در غیب نگاهت نگران است