شاه نعمتالله ولی:دل در سر زلف دلستانش بستم وز نرگش چشم پر خمارش مستم
❈۱❈
دل در سر زلف دلستانش بستم
وز نرگش چشم پر خمارش مستم
من نیست شدم ز هست خود رستم
از هستی اوست هستیم گر هستم
کامنت ها