شاه نعمتالله ولی:بر خاک درش مست و خراب افتادم همسایهٔ او در آفتاب افتادم
❈۱❈
بر خاک درش مست و خراب افتادم
همسایهٔ او در آفتاب افتادم
گفتم که منم که نور او مینگرم
کشتی بشکست و من در آب افتادم
کامنت ها