گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شهریار:نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم

❈۱❈
نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم
من از دل این غار و تو از قله آن قاف از دل بهم افتیم و به جانانه بگرییم
❈۲❈
دودیست در این خانه که کوریم ز دیدن چشمی به کف آریم و به این خانه بگرییم
آخر نه چراغیم که خندیم به ایوان شمعیم که در گوشه کاشانه بگرییم
❈۳❈
من نیز چو تو شاعر افسانه خویشم بازآ به هم ای شاعر افسانه بگرییم
از جوش و خروش خم وخمخانه خبر نیست با جوش و خروش خم و خمخانه بگرییم
❈۴❈
با وحشت دیوانه بخندیم و نهانی در فاجعه حکمت فرزانه بگرییم
با چشم صدف خیز که بر گردن ایام خرمهره ببینیم و به دردانه بگرییم
❈۵❈
بلبل که نبودیم بخوانیم به گلزار جغدی شده شبگیر به ویرانه بگرییم
پروانه نبودیم در این مشعله باری شمعی شده در ماتم پروانه بگرییم
❈۶❈
بیگانه کند در غم ما خنده ولی ما با چشم خودی در غم بیگانه بگرییم
بگذار به هذیان تو طفلانه بخندند ما هم به تب طفل طبیبانه بگرییم

فایل صوتی گزیدهٔ غزلیات غزل شمارهٔ ۱۰۲ - شاعر افسانه

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مجیدلاله
2015-08-14T08:43:40
در بیت9 بلبل که نبودیم بخندیم به گلزار صحیح تر به نظر می رسد. به دراینجا در معنی می دهد. تضاد کلمات بیت ها این مفهوم را قریب به یقین می کند.
دکتر احمدزاده
2011-09-30T01:04:23
سلام!این شعر جند بیت دیکه ای هم داره که از درج نکردین بعد از بیت نه چراغیم....این بیت وجود دارد:این شانه پریشان کن کاشانه ی دلهاست/یک شب به پریشانی از این شانه بگرییم. بعد از بیت من نیز چو تو شاعر افسانه خویشم دو بیت :پیمان خط و جام یکی جرعه به ما داد/کز دور حریفان دو سه پیمانه بگرییم ./برگشتن از آیین خرابات نه مردیست/ می مرده بیا در صف میخانه بگرییم.و بعد از بیت با چشم صدف خیز...../بیت:آیین عروسی و چک و چانه زدن نیست/بستند همه چشم و چک و چانه بگرییم.وجود دارد با تشکر
هادی م.م.
2010-09-15T00:25:19
شهریار این شعر را در پاسخ شعر نیما پوشیج می سراید.رازی است که آن نگار می داند چیسترنجی است که روزگار می داند چیستآنی که چو غنچه در گلو خونم از اوستمن دانــم و شــــهریار می داند چیستکلیات نیما یوشیج
امیرحسین
2010-11-11T17:53:23
در بیت 8 :خر مهره ببندیم و به دردانه بگرییم.در بیت آخر: بگذار به هذیان تو ( یا ما ) طفلانه بگریند.
حاجب
2013-07-02T16:43:02
بگذار به هذیان تو طفلانه بخندندما هم به تب طفل طبیبانه بگرییم
علی
2017-07-07T16:04:25
بیت آخر مصرع اول بخندند به مفهوم بیشتر میخورهبگذار به هذیان تو طفلانه بخندند
دکتر رضایی
2017-10-11T00:56:15
بگذار به هذیان تو طفلانه بخندندما هم به تب طفل طبیبانه بگرییملطفا اصلاح کنید
اکی ب
2022-07-19T00:17:21.776308
از عشق جان داده خویش بپرس به کدامین گناهان بگرییم