گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شهریار:شکفته‌ام به تماشای چشم شهلایی که جز به چشم دلش نشکفد تماشایی

❈۱❈
شکفته‌ام به تماشای چشم شهلایی که جز به چشم دلش نشکفد تماشایی
جمال پردگی جاودانه ننماید مگر به آینه پاکان سینه سینایی
❈۲❈
رواق چشم که یک انعکاس او آفاق محیط نه فلکش زورقی به دریایی
دلی که غرق شود در شکوه این دریا به چشم باز رود در شگفت رؤیایی
❈۳❈
به قدر خواستنم نیست تاب سوختنم به اسم عاشقم و اسم بی‌مسمایی
سواد زلف تو و سر جاودانه تست که جلوه می‌کند از هر سری به سودایی
❈۴❈
به خاکپای تو ای سرو برکشیده من که سر فرود نیاورده‌ام به دنیایی
به زیر سایه سروم به خاک بسپارید که سرسپارده بودم به سرو بالایی
❈۵❈
صدای حافظ شیراز بشنوی که رسید به شهر شیفتگان شهریار شیدایی

فایل صوتی گزیدهٔ غزلیات غزل شمارهٔ ۱۲۵ - چشمه ابدیت

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

آرمین عبدالحسینی
2018-11-06T15:07:49
شکفته ام به تماشای چشم شهلائیکه جز به چشم دلش نشکفد تماشائیوگر به دیده دل رخصت تماشا دادز هر کرانه تجلی کند به سیماییجمال پردگی جاودانه ننمایدمگر به آینه پاکان سینه سینائیرواق چشم که یک انعکاس او آفاقمحیط نه فلکش زورقی به دریائیدلی که غرق شود در شکوه این دریابه چشم باز رود در شگفت رؤیائیبه چشم او که خود از لامکان گشوده کمینچه جای پست و بلند و نهان و پیداییبخواندم به نهیب و براندم به لهیبچه اه مشتعل و شاهد معماییبه قدر خواستنم نیست تاب سوختنمبه اسم عاشقم و اسم بی مسمائیجز این امید ندارم که رو کنم به خیالمرا که نیست به دیدار یار یارایینه هر صلیب به گردون شود مگر زایددوباره از دم روح القدس مسیحیاییمسیح نیز نیابد مجال سیر فلکنبسته بال و پر ز چوبه چلیپاییسواد زلف تو و سر جاودانه تستکه جلوه می کنداز هر سری به سودائیچه طایریست دلم کاشیان نمی بنددمگر به نخله طوری و شاخ طوباییبه خاکپای تو ای سرو برکشیده منکه سر فرود نیاورده ام به دنیائیبه طره تو که طومار کارنامه منطراز سنجر و طغرل کنی به طغراییبه زیر سایه سروم به خاک بسپاریدکه سرسپارده بودم به سرو بالائیمرا به نقش و نگار سفینه حاجت نیستچه زیورست زیادی به روی زیباییصدای حافظ شیراز بشنوی که رسیدبه شهر شیفتگان شهریار شیدائی