شهریار:دستی که گاه خنده بآن خال میبری ای شوخ سنگدل دلم از حال میبری
❈۱❈
دستی که گاه خنده بآن خال میبری
ای شوخ سنگدل دلم از حال میبری
هرکس به نرد حسن تو زد باخت پس بگو
دست از حریف خویش بدان خال میبری
❈۲❈
چالی فتد به گونهات از نوشخند و دل
زان خال اگر گذشت بدین چال میبری
مهتاب شب که سرو چمانی به طرف جوی
چون سایهام کشیده و به دنبال میبری
❈۳❈
دنبال تست این هو و جنجال عاشقان
باری برو که این هو و جنجال میبری
ای باد در شکنج سر زلف او مپیچ
هرچند بوی مشک به توچال میبری
❈۴❈
هرساله گوی حسن به چوگان زلف تست
این تاج افتخار نه امسال میبری
رویینتنان شعر شکستی تو شهریار
رستم اگر نهای نسب از زال میبری
کامنت ها