شهریار:ای دل به ساز عرش اگر گوش میکنی از ساکنان فرش فراموش میکنی
❈۱❈
ای دل به ساز عرش اگر گوش میکنی
از ساکنان فرش فراموش میکنی
گر نای زهره بشنوی ای دل به گوش هوش
آفاق را به زمزمه مدهوش میکنی
❈۲❈
چون زلف سایه پنجه درافکن به ماهتاب
گر خواب خود مشوش و مغشوش میکنی
عشق مجاز غنچه عشق حقیقت است
گل گو شکفته باش اگر بوش میکنی
❈۳❈
از من خدای را غزل عاشقی مخواه
کز پیریم چو طفل قلمدوش میکنی
زین اخگر نهفته دمیدن خدای را
بس اخگر شکفته که خاموش میکنی
❈۴❈
من شاه کشور ادب و شرم و عفتم
با من کدام دست در آغوش میکنی
پیرانهسر مشاهده خط شاهدان
نیش ندامتی است که خود نوش میکنی
❈۵❈
من خود خطا به توبه بپوشم تو هم بیا
گر توبه با خدای خطا پوش میکنی
گو جام باده جوش محبت چرا زند
ترکانه یاد خون سیاووش میکنی
❈۶❈
دنیا خود از دریچه عبرت عزیز ماست
زین خاک و شیشه آینه هوش میکنی
با شعر سایه چند چو خمیازههای صبح
ما را خمار خمر شب دوش میکنی
❈۷❈
تهران بیصبا ثمرش چیست شهریار
نیما نرفته گر سفر یوش میکنی
کامنت ها