گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شهریار:ای چشم خمارین ، تو و افسانه نازت وی زلف کمندین ، من و شبهای درازت

❈۱❈
ای چشم خمارین ، تو و افسانه نازت وی زلف کمندین ، من و شبهای درازت
شبها منم و چشمک محزون ثریا با اشک غم و زمزمه راز و نیازت
❈۲❈
بازآمدی ای شمع که با جمع نسازی بنشین و به پروانه بده سوز و گدازت
گنجینه رازی است به هر مویت و زان موی هر چنبره ماری است به گنجینه رازت
❈۳❈
در خویش زنیم آتش و خلقی به سرآریم باشد که ببینیم بدین شعبده بازت
صد دشت و دمن صاف و تراز آمد و یک بار ای جاده انصاف ندیدیم ترازت
❈۴❈
شهری به تو یار است و غریب این همه محروم ای شاه به نازم دل درویش نوازت

فایل صوتی گزیدهٔ غزلیات غزل شمارهٔ ۱۷ - دل درویش نوازت

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

علیرضا
2012-08-11T10:42:39
شهری به تو یار است و غریب این همه محرومای شاه به نازم دل درویش نوازتخیلی زیباست
حورa
2012-04-30T14:14:05
شهریار عاشق ثریا بود و عاقبت هم به او نرسیدو قلبش تکه تکه شد...
ف.
2013-01-10T09:42:22
واقعا از حسن دقت در انتخاب اشعار و زحمتی که بابت درج آن می کشید سپاسگزارم.خدایتان توفیق دهاد.
saman
2010-09-02T10:42:38
بی نظیر است. ما داغ عشقبازیها نشستیم و هنوزچشم پروین همچنان چشمک پرانی میکند.
saman
2010-09-02T10:45:40
ما(به)داغ...از خود استاد
اصغر
2019-04-12T08:45:49
دنه به به
Saeed
2018-03-07T17:52:01
شهریست به هم یار و من یک تنه تنهاای دل به تو باکی نه که پاک است حسابت