شهریار:ندار عشقم و با دل سر قمارم نیست که تاب و طاقت آن مستی و خمارم نیست
❈۱❈
ندار عشقم و با دل سر قمارم نیست
که تاب و طاقت آن مستی و خمارم نیست
دگر قمار محبت نمیبرد دل من
که دست بردی از این بخت بدبیارم نیست
❈۲❈
من اختیار نکردم پس از تو یار دگر
به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست
به رهگذار تو چشم انتظار خاکم و بس
که جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست
❈۳❈
تو میرسی به عزیزان سلام من برسان
که من هنوز بدان رهگذر گذارم نیست
چه عالمی که دلی هست و دلنوازی نه
چه زندگی که غمم هست و غمگسارم نیست
❈۴❈
به لالههای چمن چشم بسته میگذرم
که تاب دیدن دلهای داغدارم نیست
کامنت ها