شهریار:صبا به شوق در ایوان شهریار آمد که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد
❈۱❈
صبا به شوق در ایوان شهریار آمد
که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد
ز زلف زرکش خورشید بند سیم سه تار
که پرده های شب تیره تار و مار آمد
❈۲❈
به شهر چند نشینی شکستهدل برخیز
که باغ و بیشه شمران شکوفهزار آمد
به سان دختر چادرنشین صحرایی
عروس لاله به دامان کوهسار آمد
❈۳❈
فکند زمزمه گلپونهای به برزن و کو
به بام کلبه پرستوی زرنگار آمد
گشود پیر در خم و باغبان در باغ
شراب و شهد به بازار و گل به بار آمد
❈۴❈
دگر به حجره نگنجد دماغ سودایی
که با نسیم سحر بوی زلف یار آمد
بزن صبوحی و برگیر زیر خرقه سهتار
غزل بیار که بلبل به شاخسار آمد
❈۵❈
برون خرام به گلگشت لالهزار امروز
که لالهزار پر از سرو گلعذار آمد
به دور جام میم داد دل بده ساقی
چهها که بر سرم از دور روزگار آمد
❈۶❈
به پای ساز صبا شعر شهریار ای ترک
بخوان که عیدی عشاق بیقرار آمد
کامنت ها