شهریار:فَرُّخا از تو دلم ساخته با یاد هنوز خبر از کوی تو میآوردم باد هنوز
❈۱❈
فَرُّخا از تو دلم ساخته با یاد هنوز
خبر از کوی تو میآوردم باد هنوز
در جوانی همه با یاد تو دلخوش بودم
پیرم و از تو همان ساخته با یاد هنوز
❈۲❈
دارم آن حجب جوانی که زبانبند منست
لب همه خامشیم دل همه فریاد هنوز
فرخ خاطر من خاطره شهر شماست
خود غمآبادم و خاطر فرحآباد هنوز
❈۳❈
دوری از بزم تو عمریست که حرمان منست
زدم و میزنم از دست غمت داد هنوز
با منت سایه کم از گلشن آزادی چیست
میبرم شکوهات ای سرو به شمشاد هنوز
❈۴❈
یاد گلچین معانی و نوید و گلشن
نوشخواری بود و نشئهٔ معتاد هنوز
بیست سال است بهار از سر ما رفته ولی
من همان ماتمیم در غم استاد هنوز
❈۵❈
صید خونین خزیده به شکاف سنگم
که نفس در نفسم با سگ صیاد هنوز
شهریار از تو و هفتاد تو دلشاد ولی
خود به شصت است و ندیده است دل شاد هنوز
کامنت ها