شهریار:نفسی داشتم و ناله و شیون کردم بی تو با مرگ عجب کشمکشی من کردم
❈۱❈
نفسی داشتم و ناله و شیون کردم
بی تو با مرگ عجب کشمکشی من کردم
گرچه بگداختی از آتش حسرت دل من
لیک من هم به صبوری دل از آهن کردم
❈۲❈
لاله در دامن کوه آمد و من بی رخ دوست
اشک چون لاله سیراب به دامن کردم
در رخ من مکن ای غنچه ز لبخند دریغ
که من از اشک ترا شاهد گلشن کردم
❈۳❈
شبنم از گونه گلبرگ نگون بود که من
گله زلف تو با سنبل و سوسن کردم
دود آهم شد اشک غمم ای چشم و چراغ
شمع عشقی که به امید تو روشن کردم
❈۴❈
تا چو مهتاب به زندان غمم بنوازی
تن همه چشم به هم چشمی روزن کردم
آشیانم به سر کنگره افلاک است
گرچه در غمکده خاک نشیمن کردم
❈۵❈
شهریارا مگرم جرعه فشاند لب جام
سال ها بر در این میکده مسکن کردم
کامنت ها