شاطرعباس صبوحی:چه خونبها به از این کشتگان کوی تو را که بنگرند به محشر، دوباره روی تو را
❈۱❈
چه خونبها به از این کشتگان کوی تو را
که بنگرند به محشر، دوباره روی تو را
تمام، گمشدگان ره توئیم و کنیم
به هر طریق که باشیم، جستجوی تو را
❈۲❈
دم مسیح که گویند روح پرور بود
یقینم آنکه به لب داشت گفتگوی تو را
ز غصه، چون پر کاهی شود ز قصهٔ من
اگر به کوه دهم شرح، آرزوی تو را
❈۳❈
سبو کشان محبّت کشند دوش به دوش
اگر گناه دو عالم بود سبوی تو را
به خود مناز و مخند اینقدر به گریه من
که آب چشم من، افزوده آبروی تو را
❈۴❈
ز آب دیده صبوحی وضو مساز که خون
مضاف باشد و باطل کند وضوی تو را
کامنت ها