گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شاطرعباس صبوحی:دلم فتاده بر آن زلف پرشکن که تو داری قرار برده ز من آن لب و دهن که تو داری

❈۱❈
دلم فتاده بر آن زلف پرشکن که تو داری قرار برده ز من آن لب و دهن که تو داری
لبت چو غنچه، رخت چو بنفشه، زلف چون سنبل کسی ندیده از این خوبتر چمن که تو داری
❈۲❈
ز بوی پیرهنت زنده می‌شود دل مرده چه حکمت است در این بوی پیرهن که تو داری
کجاست شهر و دیار و کجا بود وطن تو خوشا به مردم آن شهر و آن وطن که تو داری
❈۳❈
مرا غلام خودت کن که هیچ خواجه ندارد چنین غلام هنرپیشه چو من که تو داری

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۷۵ - وطن تو

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

احمد
2016-08-05T07:55:33
چنین غلام هنرپیشه ای چو من که تو داری
حسین شیردل
2013-04-17T02:22:51
سلام در مصرع سوم « لبت چو غنچه، رخت چو بنفشه، زلف چون سنبل » رخت چو بنفشه باید بشود «چون» و کلمه ی چون بعد از زلف باید بشود « چو » که از لحاظ عروضی درست باد . و در مصرع آخر بعد از هنرپیشه باید « ای » اضافه شود که درست گردد