شاطرعباس صبوحی:ناز کن، ناز، که نازت به جهان میارزد بوسهای از لب لعلت به روان میارزد
❈۱❈
ناز کن، ناز، که نازت به جهان میارزد
بوسهای از لب لعلت به روان میارزد
بگشا غنچهٔ لب را بنما بر همه کس
یک شکر خنده که با روح روان میارزد
❈۲❈
رخ و زلف و خط و خالت به گلستان ماند
چه گلستان که به صد باغ جنان میارزد
ای صبوحی پس از این جای تو و میخانه
زان که خاکش به همه کون و مکان میارزد
کامنت ها