شیوا فرازمند:قدّم را بلند میکنم میکشم خودم را بالا، روی پنجههایم
❈۱❈
قدّم را بلند میکنم
میکشم خودم را بالا، روی پنجههایم
به تو برسم؛
چشمانت اندیشهٔ هزارسال باکرگیام را
❈۲❈
پشت آلاچیق مستیهامان
بارور میکند
آغاز میشویم در فوران تکرارهای بیهویت
ـ سریع ـ
❈۳❈
که نه وقت، حرمتمان نگهداشته
نه اعتبار مکان در بیکرانگیهامان شریک شده
تو پشت به من
در انتظار تماسهای مکرر تاریخ
در پیچ و خم آینههایی که بستهای به زنهای روحم
دنبال هویتی میگردی گم شده در من...
دنبال هویتی میگردی گم شده در من...
❈۴❈
راز کدام قبیله
در پهنای صورتم رویید؟
که تو آفتاب را
پشت کوههایی دیدی که من نیستم...
❈۵❈
میکشم خودم را بالا
رخ به رخ
برای خندهات سبز میشوم
و در دلم
❈۶❈
زمزمه میکنم
تو اولین و آخرینی
من...
کامنت ها