شیوا فرازمند:چشمهات دودو میزند و ستاره آویزان میشود از باریکهٔ لبهات؛
❈۱❈
چشمهات دودو میزند
و ستاره آویزان میشود از باریکهٔ لبهات؛
عروسک شکسته
در لالایی کودکانهٔ دستهات
❈۲❈
بزرگ میشود
در جنگ تو با تو
ورد زبان کوچهها میشوی
و مرکز ثقل تمام پلهایی
❈۳❈
که از خاطرههای کودکیت میگذرند...
با رژهٔ عنکبوتها
تنیده میشوی در تار سیاه
و آوازی نخراشیده از گلوی صدسالگیت
❈۴❈
می روید.
کامنت ها