شیوا فرازمند:آرام و بیصدا خواهم رفت از روی گسترهٔ آبی دریا؛
❈۱❈
آرام و بیصدا خواهم رفت
از روی گسترهٔ آبی دریا؛
همچون لکهای نادیدنی خواهم شد
صخرهای را که نقش بسته
❈۲❈
بر خلیج خاکستری / بنفش،
در رنگستیزی غروبی شقایقوار
از دور خواهم دید
ملکهٔ خوابهایی خواهم شد
❈۳❈
که دلتنگ
دلتنگ
بر تمام خاطرهها نقش خواهد بست
و ستارههای دریایی
❈۴❈
دایرهوار
موج خواهند شد
بر کفآلودگی گیسوانم...
میدانم سایهام را
❈۵❈
دفن کردهاند
در دیوارهٔ سدی
که قرار است پابرجا بماند
و آوازهای طلاییام را
❈۶❈
خفه کردهاند
در شیار مرگ...
بیگمان
آنگاه که تو در درهٔ دورافتاده
❈۷❈
پنجرههای خانهات را میگشایی
و آواز میخوانی با چهچههٔ قناریها
و رقص بادبادکها را
تماشا میکنی بر فراز آسمان؛
❈۸❈
من در پشت دریاها
خزههای صخرهها را میتکانم.
کامنت ها