شیوا فرازمند:بیرون از گود تمام دستهای شهر
❈۱❈
بیرون از گود
تمام دستهای شهر
سنگین میشوند بر گلوی من
و رهگذران مرا نزدیکتر از من
❈۲❈
تجربه میکنند
زیر پاهای له؛
ناچارم از اینهمه تلخی
که مرا
❈۳❈
پیوند میزند به قرهقروت چشمهای وحشی
خیابانهای پایانی
چیزی برای گفتن ندارم
تنها قصهای هستم در میدان شهر...
کامنت ها