شیوا فرازمند:از دیوانگیهایم تا خوابهای خرگوشی
❈۱❈
از دیوانگیهایم
تا خوابهای خرگوشی
راهی نیست
از مسیر عشق میگذریم
❈۲❈
تا به دستهای خدا برسیم.
جنازهام را بردار
بوی علف میدهد استخوانهایم
و چلکچلک آویز میشود از طاق خاطرهها
❈۳❈
نه دیگر کرشمهای
نه نازی
نه چشمهای خنده
شولای سیاه
❈۴❈
دهندره میکند در خیزران خونپاش
فریاد میشود
دار میسازد
دیوانگیهایم را
❈۵❈
به تخت میبندد.
خرگوشهایم را یکییکی سر میبُرد
استخوانها
میرقصند
❈۶❈
و من
برای همیشه در تو میمیرم
اگر دستم را نگیری...
کامنت ها