شیوا فرازمند:مرد روی چارپایه ایستاده مانده بود خاطرات تلخ را به پیش رو نشانده بود
❈۱❈
مرد روی چارپایه ایستاده مانده بود
خاطرات تلخ را به پیش رو نشانده بود
روی یک ورق نوشته بود «زندگی نبود
آن سراب که مرا به سوی غم کشانده بود»
❈۲❈
اشتباه کرده بود در مسیر زندگی
نقش های چاه بین راه را نخوانده بود
و همین مسیر اشتباه مرد را شبی
با ستاره اش به انتهای خط رسانده بود
❈۳❈
خسته بوداز سیاهی نشسته بر دلش
درد مرد را به سوی چارپایه رانده بود
ـ ـ ـ
حال آخرین نگاه سست مرد سمت شهر
❈۴❈
دار قطره قطره مرگ در رگش چکانده بود
کامنت ها